اما مشکل امروز زمانی آغاز میشود که در نقدهای معاصر، معماری تبریز با معیارهای تهران سنجیده میشود؛ بدون توجه به تفاوت در اقلیم، ساختار اجتماعی، تاریخ شهرسازی و حتی منطق فضایی. در حالیکه تبریز بر پایهی «منطق زمینه» (Contextual Logic) شکل گرفته، تهران بر اساس «منطق گسترش سرمایه» (Logic of Expansion) توسعه یافته است.
بخش دوم: تهران و تبریز؛ دو مسیر ناهمسو در جغرافیای مدرنیتۀ ایرانی
اگر تبریز را بتوان شهری دانست که هنوز در تار و پود خود «حافظهی معماری» را حمل میکند، تهران در سیر تحولات خود، به شهری بدل شده که پیوستگی تاریخیاش را در برابر امواج مدرنیزاسیون از دست داده است. این دو شهر، دو روایت متفاوت از نسبت معماری با «زمان» و «زمینه» را نشان میدهند: تبریز با تداوم درونزا و تهران با گسست بیرونی.
در تحلیلهای شهرسازی معاصر، اصطلاح «Semi-Modern City» یا «شهر نیمهمدرن» که نخستینبار توسط «Françoise Choay, 1969» برای توصیف شهرهای گذار از سنت به مدرنیته بهکار رفت، بهخوبی با وضعیت تهران منطبق است. تهران از اواخر قرن نوزدهم، تحت تأثیر مدلهای شهرسازی اروپایی (بهویژه پاریس) قرار گرفت؛ خیابانکشیهای شعاعی، میدانهای متحدالمرکز و کالبدی منقطع از بستر فرهنگی، آغازگر نوعی «مدرنیزاسیون صوری» بودند.
"Modernization without modernity creates cities that are new in form but old in mind" – Choay, The Moden City, 1969 -
«مدرنیزاسیون بدون مدرنیته، شهرهایی پدید میآورد که در فرم نو هستند، اما در ذهنیت کهنه باقی میمانند.»
تهران امروز دقیقاً در چنین وضعیت پارادوکسیکالی قرار دارد؛ شهری با کالبد مدرن اما روحی سنتی و متکی بر سوداگری. این همان «مدرنیتۀ ناقص» است که در آن، ساختوساز بر مبنای ارزش اقتصادی و نه ارزش فرهنگی پیش میرود. در این میان، پروژههای بلندمرتبهسازی، نماهای تکراری و مراکز تجاریِ بیمکان، مصادیق آشکار بیهویتی شهری هستند. در سوی دیگر، تبریز شهری است که ساختار کالبدی و فرهنگیاش در طول قرنها توانسته با تحولات تاریخی سازگار شود، بیآنکه «روح مکان» خود را از دست دهد.
بر اساس نظریهی «Christian Norberg-Schulz 1980» هر مکان دارای جوهر خاصی است که از تعامل انسان، طبیعت و تاریخ حاصل میشود. بازار تبریز، خانههای سنتی با حیاط مرکزی، و سازمان فضایی محلات، همگی نمونههایی از درک این «روح مکان» هستند.
"To dwell means to belong to a place in a meaningful way." Norberg-Schulz, Genius Loci, 1980.
«زیستن، یعنی تعلق داشتن به مکانی بهشیوهای معنادار.»
اما مشکل امروز زمانی آغاز میشود که در نقدهای معاصر، معماری تبریز با معیارهای تهران سنجیده میشود؛ بدون توجه به تفاوت در اقلیم، ساختار اجتماعی، تاریخ شهرسازی و حتی منطق فضایی. در حالیکه تبریز بر پایهی «منطق زمینه» (Contextual Logic) شکل گرفته، تهران بر اساس «منطق گسترش سرمایه» (Logic of Expansion) توسعه یافته است.
تحلیل اقتصادی فضا که در آثار «David Harvey, 1989» و «Richard Ingersoll, 2006» به آن اشاره شده، بهخوبی درک میکند که چگونه شهر به کالایی برای مصرف بدل میشود. در تهران، معماری و زمین دیگر حامل معنا نیستند، بلکه ابزاریاند برای انباشت سرمایه. در مقابل، در تبریز هنوز ردپای معماری مشارکتی و انسانی در بافتهای تاریخی مشهود است، با وجود این، جریانهای اقتصادی و بازارمحور، روح اصیل آن را در معرض فراموشی قرار دادهاند.
"When the city becomes a commodity, its architecture loses its capacity for meaning." Harvey: The Condition of Postmodernity, 1989
«وقتی شهر به کالا بدل میشود، معماری توان خود را برای معنا از دست میدهد.»
مشکل اساسی در نقدهای رایج این است که بسیاری از منتقدان، بدون درک نظریههای «Place» و «Contextualism»، تبریز را با شاخصهای فرمی و ظاهری تهران میسنجند. این نوع مقایسه، مانند سنجیدن معماری ونیز با نیویورک است؛ دو نظام متفاوت از فرهنگ، اقتصاد و تاریخ. معماری تبریز، اگرچه در دهههای اخیر درگیر فشارهای اقتصادی و تغییرات کالبدی شده، اما هنوز در سطح اجتماعی و فرهنگی واجد ظرفیتی است که میتواند بازسازی هویت را در پی داشته باشد. بر اساس دیدگاه «Kenneth Frampton, 1983» تنها زمانی میتوان از «معماری مقاوم» سخن گفت که میان سنت و مدرنیته، پلی انتقادی زده شود. تبریز هنوز این امکان را دارد، اگر درک درستی از بسترش وجود داشته باشد.
درک تفاوت تهران و تبریز نه در مقایسهی کالبدی، بلکه در «منشأ فرهنگی و معرفتی» این دو شهر نهفته است. تهران با مدرنیزاسیون شتابزده، پیوستگی خود را با گذشته گسست و به فضایی بیمکان بدل شد. در مقابل، تبریز هنوز حامل لایههایی از حافظهی جمعی و روح مکان است. این تفاوت، نه نشانهی عقبماندگی تبریز، بلکه نشانهی نوعی «هوشمندی زمینهای» است که بسیاری از شهرهای معاصر از آن بیبهرهاند.
نگارش و تنظیم: پویا مودتی | معمار و پژوهشگر حوزه معماری و انرژی
تصاویر:
پوستر: ارگ علیشاه – ویکیپدیا
References
Key Terms
Architecture: معماری
Regionalism: منطقهگرایی
Critical Regionalism: منطقهگرایی انتقادی
Modernity: مدرنیته
Postmodernism: پستمدرنیسم
Context: زمینه
Tectonic: تکتونیک (بیان سازهای)
Phenomenology: پدیدارشناسی
Local Identity: هویت محلی
Globalization: جهانیسازی
Homogenization: یکسانسازی
Topography: توپوگرافی
Materiality: مادیت
Resistance: مقاومت
Cultural Context: زمینه فرهنگی
Sense of Place: حس مکان
Authenticity: اصالت
Tradition: سنت
Modernization: نوسازی
Bodily Experience: تجربه بدنی
Architectural Criticism: نقد معماری
Urban Identity: هویت شهری
Built Environment: محیط ساختهشده
Human Scale: مقیاس انسانی