در سوم سپتامبر زادروز لوئی سالیوان، معمار آمریکایی شناختهشدهای است که با شعار جاودانه «فرم تابع عملکرد است»، مسیری نوین برای معماری مدرن گشود. این یادداشت، در سالروز تولد او، به بررسی زندگی، آثار و اندیشهای میپردازد که از خشکی مدرنیسم فاصله گرفت و معماری را در پیوند با زیبایی، عملکرد و اجتماع به جلو برد.
به گزارش رسانه " اخـبــار معـمـاری " لوئی سالیوان (۱۸۵۶–۱۹۲۴)، معمار برجسته آمریکایی، از پایهگذاران اندیشه مدرنیسم در معماری و «پدر آسمانخراش» دانسته میشود. او در شیکاگو فعالیت داشت و جرقههای جنبش معماری شیکاگو را روشن ساخت.
سالیوان در مقاله معروف ١٨٩۶ خود، «فرم تابع عملکرد است» را مطرح کرد؛ بدین معنا که ظاهر بنا باید بازتابی از کاربری درونی آن باشد. این اصل، ستون فقرات طراحی آسمانخراشهای مدرن شد.
اما این فلسفه نقدهایی نیز داشت:
معماری سالیوان در ساختمانهایی همچون وینورایت بیلدینگ و کارسون پیری اسکات در شیکاگو متبلور است، جایی که فرم، ساختار و تزئین در هم تنیدهاند. او نهتنها شکل آسمانخراش را بازتعریف کرد، بلکه با طرحهای خود هویتی آمریکایی به معماری مدرن بخشید. سالها پیش از ظهور سبک بینالمللی بیتزئین، سالیوان زبان تزئینات ارگانیک و طبیعتگرایانه را در کالبد معماری جاری کرد؛ رویکردی که بهروشنی در برابر حذف مطلق تزئینات ایستادگی میکرد. او الهامبخش پلانی انتقادی به افراط مدرنیستی شد و مسیر را برای معماری ارگانیک و انسانی باز کرد.
تأثیر بر معماران دیگر
اندیشه لوئی سالیوان در قالب اصل مشهور «فرم تابع عملکرد است»، واکنشی بود به تزئینزدگی و تقلیدهای بیپایان از سبکهای تاریخی. او میخواست معماری نه در تکرار گذشته، بلکه در پاسخ مستقیم به نیازهای زمانه و عملکرد بنا معنا یابد. اما نقدهایی که در نیمه قرن بیستم مطرح شدند، نشان دادند که این اصل در دست شاگردان و پیروان سالیوان گاهی بیش از حد سادهانگارانه فهمیده شد؛ بهگونهای که تزئین و زبان شاعرانهی او به کلی حذف گردید و تنها کارکردگرایی خشک باقی ماند. در این نقطه، اندیشههایی همچون دیدگاه کریستوفر الکساندر اهمیت پیدا میکنند. الکساندر تأکید داشت که معماری باید نه صرفاً ابزاری عملکردی یا صحنهای برای نمایش نمادین، بلکه محیطی انسانی، طبیعی و زنده باشد. در واقع، او نقد خود را متوجه همان تقلیلگرایی مدرنیستی کرد که از میراث سالیوان تنها "حذف تزئین" را برداشت کرده بود. اگر به ریشه نگاه کنیم، سالیوان برخلاف این برداشتها، همواره در آثارش نشانههای زبانی ارگانیک و طبیعتگرایانه را حفظ میکرد؛ تزئین برای او نه زینت اضافه، بلکه بیان شاعرانهی زندگی در معماری بود.
از این منظر، میتوان گفت که الکساندر ادامهدهندهی همان مسیر ناتمام سالیوان بود: تلاشی برای بازگرداندن روح و حیات به کالبد معماری. اگر سالیوان جنگلی از فرمهای گیاهی را به سطوح فلزی و سنگی ساختمانهایش میکشاند، الکساندر این "ارگانیک بودن" را در مقیاسی گستردهتر میدید؛ در سازمان فضاها، ارتباطات انسانی و الگوهای زیستی. هر دو در برابر معماری بیروح و بیانسان مقاومت میکردند، اما یکی در زبان تزئینی و دیگری در الگوی فضایی. از همین رو، بازخوانی اندیشه سالیوان در پرتو تحلیلهای الکساندر نشان میدهد که اصل «فرم تابع عملکرد» هرگز نباید به معنای حذف کامل زیبایی یا تزیین تعبیر شود. بلکه مقصود سالیوان پیوند ناگسستنی میان کارکرد، زیبایی و تجربه انسانی بود؛ چیزی که الکساندر نیز در قالب "معماری زنده" پیگیری کرد. این دو رویکرد در کنار هم، نقدی اساسی بر مدرنیسم سختگیر و پسامدرنیسم سطحی ارائه میدهند: معماری باید هم عقلانی و عملکردی باشد، هم شاعرانه و انسانی.
نگارش و تنظیم: پویا مودتی | کارشناس ارشد معماری و انرژی
تصاویر:
پوستر: Whereisthenorth
تصویر 1: architecturalrecord - Wainwright building
تصویر 2: Chris Smith - Carson, Pirie, Scott Building entrance
تصویر 3: Whereisthenorth - Guaranty Building
تصویر 4: Whereisthenorth - Auditorium building