کد خبر: 3329 زمان انتشار: 19:30:53 - 1404/07/18
یادداشت اختصصاصی؛ معماری در گفت‌وگو با مردم؛ دنیز اسکات براون و هنر شنیدن در معماری

اسکات براون بر این باور بود که معماری بدون ارتباط با فرهنگ روزمره، چیزی جز یک شیء منزوی باقی نمی‌ماند؛ چون در این صورت، از بستر زندگی جدا می‌شود و به خودشیفتگی فرمی می‌افتد. دیدگاه اسکات براون هنوز در نقد معاصر طنین دارد؛ زیرا پرسش بنیادین او همچنان پابرجاست: آیا معماری می‌تواند با مردم سخن بگوید، بی‌آنکه به ابتذال بیفتد؟

دنیز اسکات براون، متولد ۳ اکتبر ۱۹۳۱، از چهره‌هایی است که توانست مفهوم معماری را از برج عاج مدرنیسم پایین بکشد و دوباره به خیابان بازگرداند. او، برخلاف جریان رسمی زمانه‌اش، به جای آنکه به فرم‌های ناب و ساختارهای انتزاعی بیندیشد، سراغ تابلوهای نئون، ترافیک شهری، و نشانه‌های روزمره رفت. در نگاه او، معماری فقط دیوار و سقف نیست؛ بلکه رسانه‌ای است که معنا و فرهنگ را در خود می‌بلعد و بازتاب می‌دهد.

 

او در کنار رابرت ونتوری، در کتاب «Learning from Las Vegas»، جسارت کرد تا از «زبان مردم» سخن بگوید. آنان از خیابان‌ها و بیلبوردها آموختند که شهر معاصر بیش از آنکه مجموعه‌ای از فرم‌ها باشد، صحنه‌ای از نشانه‌هاست. اسکات براون بر این باور بود که معماری بدون ارتباط با فرهنگ روزمره، چیزی جز یک شیء منزوی باقی نمی‌ماند؛ چون در این صورت، از بستر زندگی جدا می‌شود و به خودشیفتگی فرمی می‌افتد. اما این دیدگاه تنها یک موضع فرهنگی نبود؛ واکنشی بود در برابر قرن‌ها تقدس معماری. همان‌طور که لوئی سالیوان در آغاز مدرنیسم، فرم را تابع عملکرد دانست تا از قید تزئینات کهنه رها شود، اسکات براون در دوران پس از مدرنیسم، خواست فرم را تابع معنا کند؛ نه معنایی والا و مجرد، بلکه معنای جاری در زندگی مردم. در برابر سکوت و خلوت تادائو آندو که فضا را به درون انسان می‌کشاند، او به بیرون نگاه کرد به خیابان، به جمعیت، به رفتارها. اگر آندو با نور تفکر می‌آفریند، اسکات براون با نشانه تفکر می‌کند.

در قیاسی دیگر، اندیشه او در نقطه مقابل طرز فکر ماریو بوتا می‌ایستد: بوتا در جست‌وجوی ثبات و ریشه، از سنگ و هندسه برای بازسازی تداوم تاریخی بهره می‌برد؛ اما اسکات براون، از سیالیت و بازی نشانه‌ها برای بازسازی پیوند اجتماعی استفاده می‌کند. هر دو در تلاش‌اند میان معماری و انسان آشتی برقرار کنند، اما یکی در پناه سنگ، و دیگری در ازدحام خیابان. در این میان، رنزو پیانو را می‌توان میانجی این دو افق دانست؛ معمار شفافیت و انسان‌گرایی که میان سختی ماده و لطافت تجربه پلی می‌زند. اگر پیانو نور را به فضا دعوت می‌کند تا انسان احساس حضور کند، اسکات براون نشانه را دعوت می‌کند تا انسان احساس معنا کند. در نهایت، هر سه به یک هدف می‌رسند: نجات معماری از خودبسندگی.

دیدگاه اسکات براون هنوز در نقد معاصر طنین دارد؛ زیرا پرسش بنیادین او همچنان پابرجاست: آیا معماری می‌تواند با مردم سخن بگوید، بی‌آنکه به ابتذال بیفتد؟ او به جای نفی زیبایی یا عملکرد، راهی میانه یافت راه گفت‌وگو. از این منظر، او نه صرفاً یک نظریه‌پرداز پست‌مدرن، بلکه صدایی زنانه و انتقادی بود که از درون معماری مدرن برخاست تا آن را انسانی‌تر کند. اندیشه‌اش همچنان ما را به پرسش وا می‌دارد: آیا می‌توان معماری را چون زبانی زنده تصور کرد، زبانی که هر روز با زندگی ما حرف می‌زند؟ پرسش دنیز اسکات براون ــ «آیا معماری می‌تواند با مردم سخن بگوید، بی‌آنکه به ابتذال بیفتد؟» ــ در ظاهر ساده است، اما در ژرفا یکی از بنیادی‌ترین گره‌های معماری معاصر را نشانه می‌گیرد. در پسِ این جمله، جدال میان دو افراط نهفته است: از یک‌سو معماری نخبه‌گرای مدرن که خود را از مردم جدا کرد و در برج‌های شیشه‌ای‌اش پناه گرفت، و از سوی دیگر معماری تجاری و سطحی که برای جلب نگاه مردم، به سطحی‌ترین نشانه‌ها تن داد. اسکات براون میان این دو مرز باریک گام برمی‌دارد: جایی میان معنا و ابتذال. او زیبایی را نفی نمی‌کند، بلکه می‌خواهد آن را از انحصار نخبگان بیرون بکشد. برای او، زیبایی نه در سکوت مینیمالیستی آندو معنا می‌یابد، نه در صلابت سنگین بوتا، بلکه در زبان شهری، در گفت‌وگوی بصری میان مردم و فضاست. همان‌گونه که ونتوری در «Complexity and Contradiction» از «ابهام سازنده» سخن گفت، اسکات براون نیز باور داشت که ابهام، تضاد و چندصدایی شهر را باید پذیرفت، نه حذف کرد. اما خطر همیشه در کمین است: هرگاه معماری به مردم نزدیک شود، بیم آن می‌رود که به دام سادگیِ بازاری و سطحی‌نگری بیفتد. اسکات براون با هوشیاری از این دام گریخت، زیرا گفت‌وگو را جایگزین تقلید کرد. او نمی‌خواست معماری به کپیِ ظواهر شهر بدل شود؛ بلکه می‌خواست روح فرهنگ شهری را بفهمد و ترجمه کند. این «ترجمه فرهنگی» است که راه میانه را می‌سازد: نه معبدی انتزاعی برای خواص، نه تابلویی پرزرق‌وبرق برای مصرف.

در این معنا، دیدگاه او با اندیشه‌های «رنزو پیانو» و «فرانک لوید رایت» نیز گفت‌وگویی پنهان دارد. رایت از پیوند ارگانیک میان انسان و طبیعت سخن می‌گفت، و پیانو از شفافیت و انسان‌محوری فضا. اسکات براون نیز همین مسیر را در ساحت فرهنگ دنبال کرد: پیوند ارگانیک میان انسان و نشانه‌های زندگی روزمره. او به ما یادآوری کرد که مردم، نه در سالن‌های موزه، بلکه در خیابان‌ها زندگی می‌کنند؛ و معماری اگر می‌خواهد زنده بماند، باید دوباره به همان خیابان بازگردد. بنابراین، راهی که او پیش می‌نهد راهی است میان معنا و نمایش، میان فهم و فریب. شاید پاسخ پرسش او این باشد: «آری، معماری می‌تواند با مردم سخن بگوید، به شرط آنکه گوش شنوا داشته باشد».

 

نگارش و تنظیم: پویا مودتی | معمار و پژوهشگر حوزه معماری و انرژی

تصاویر:

پوستر: architectural-review
تصویر 1: Provincial Capitol Building in Toulouse © Photograph: Matt Wargo

تصویر 2: Franklin Court, Philadelphia, PA - Photo by Mark Cohn

تصویر 3: Abrams House, designed by Venturi Scott Brown & Associates © VBSA

 

References:

  1. Denise Scott Brown & Robert Venturi, “Learning from Las Vegas”. MIT Press, 1972.
  2. Robert Venturi, “Complexity and Contradiction in Architecture”. Museum of Modern Art, 1966.
  3. Charles Jencks, “The Language of Post-Modern Architecture”. Rizzoli, 1977.
  4. Kenneth Frampton, “Modern Architecture: A Critical History”. Thames & Hudson, 2007.
  5. Jane Rendell, “Gender, Space, Architecture”. Routledge, 2000.
  6. Pritzker Architecture Prize – Official Archives and Critiques.
  7. Interviews with Denise Scott Brown, “Architectural Review” & “Domus Magazine”

ارسال نظر


رویداد

کلیه حقوق مادی و معنوی این پایگاه محفوظ می باشد.